خونه ی چادری
سلام عزیزم امروز بالاخره رفتیم بازار برات خونه ای که قول داده بودمو خریدم خیلی شاد شدی کلی هم توش بازی کردی غذا درست کردی نزدیک یه ساعت توش بودی الانم به زور اوردم بخوابونمت خودمم خیلی خستم اخه همشو بغلم بودی دختر نازم...
نویسنده :
مامان یسنا
14:19