زیبا روی من یسنازیبا روی من یسنا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
امیرعلی کوچولوامیرعلی کوچولو، تا این لحظه: 8 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 18 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

تنهابهانه ام برای زندگی ...

مسافرت بدون پدر

دخترم ابان۹۲تصمیم گرفتیم بریم شمال البته بدون پدر جون خیلی ذوق وشوق داشتن چون اولین مسافرت تنهایی بود که میرفتیم و می خواستیم چند روز بیشتر وایسیم از یه طرفم دلشوره داشتم چون تو خیلی مریض بودی ولی دیگه بلیط گرفته بودیم شب اومدیم خونه مادرجون خوابیدیم ولی تا صبح بیدار بودیم خیلی حالت بد بودتا صبح مادرجون بخورت داد ولی من باز دلشوره داشتم میترسیدم تو راه حالت بدتر بشهصبح خاله جون رسوندمون ترمینال تا تهران خیلی خوب پیش رفت همه رو خواب بودیترمینال شرق که رسیدیم دیگه ظهر بود ناهار مادرجون کوکو اورده بود خیلی بهمون مزه داد به تو هم سرلاک دادم وتو ماشین دوباره خوابیدی نزدیکای امل بیدار شدی دیگه هیچ خبری از مریضیت نبودنمیدونم مال بخور بود یا اب وهوا...
23 دی 1392

طوطی من

دختر قشنگم خیلی شیرین زبون شدی هرچی میگیم مثل طوطی زود تکرار می کنی خیلی زود گفتن کلمه ها رو شروع کردیااخه خیلی باهات حرف میزدم وشعر مخوندم اولین کلمت دد بود تو ۶ماهگیت که رفتیم کیش بعد ماما بعد بابا و... حالام که دیگه سنگ تموم گذاشتی توی ۱۸ ماهگی جمله سازی می کنی خوشگل مامانشعر که میخونم قافیشو درست میکنی میگم یسناتمیز است وپاک یادش نمیره ؟ تو بلند میگی میساک. میگم هوای پاک حق ماست حق همه؟ تو میگی بشاست یعنی بچه هاست. از نعمتای خوب پروردگار؟تو میگی ماست قربونت برم خودت قافیشو ساختی باید بگی داناست ولی گوش نمیدی خیلی شعرای دیگه هم بلدی شاید تو پست بعدی بقیه شیرین زبونیاتو بنویسم الا ن دیگه خوابم میاد شب بخیر دخمل ۲۱ماهه من
18 دی 1392

عشق ومحبت

بنویسید به دیوار سکوت٬عشق سرمایه هر انسان است٬بنشانید به لب حرف قشنگ٬حرف بد وسوسه ی شیطان است ٬وبدانید که فردا دیر است و اگر غصه بیاید امروز٬تا همیشه دلتان دلگیر است٬پس بسازید رهی راکه کنون٬تا ابد سوی صداقت برودوبکارید به هر خانه گلی ٬که فقط بوی محبت بدهد...
18 دی 1392

عاشقانه

مجیدجان و یسنای عزیز وکوچولوی خودم خیلی دوستتون دارم . امیدوارم همیشه کنار هم به خوبی وخوشی زندگی کنیم و هیچ چیز وهیچ کس بینمون فاصله نندازه.
16 دی 1392

سهراب

صبر کن سهراب گفته بودی قایقی خواهم ساخت دور خواهم شداز این خاک غریب. قایقت جا دارد؟؟؟من هم از همهمه ی اهل زمین دلگییرم....
16 دی 1392

بدون عنوان

دختر قشنگم خیلی دوست دارم عکساتو بزارم تو وبلاگت ولی هرکار میکنم نمیشه پدر قول داده لب تابو درست کنه به محض درست شدنش حتما عکسای قشنگت میزارم
16 دی 1392

مقدمت گلباران

عاقبت در یک شب از شبهای دور کودک من پا به دنیا مینهد...ان زمان بر من خدای مهربان نام شورانگیز مادر مینهد... امیدوارم لیاقت این نام راداشته باشم
16 دی 1392